عشق خیالی!
ذهن را درگیر با عشقی خیالی کرد و رفت
جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت
چون رمیدنهای آهـــــــو ؛ ناز کـــردن های او
دشت چشـمان مرا حالی به حالی کرد و رفت
کهنــــــه ای بودم برای اشک های این و آن
هرکسی ما را به نوعی دستمالی کرد و رفت !
ابر هم در بارشش قصـــد فـــــــداکاری نداشت
عقده در دل داشت ؛ روی خاک خالی کرد و رفت
آرزویم با تو بودن بود ؛ کوشیـــــــــــــــدم ؛ ولی ...
واقعیت را به من تقدیر حالی کـــــــــــــــرد و رفت
+ نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۱ ساعت 15:34 توسط حامد
|